داستان تنها زیر بارون

ساخت وبلاگ

از یه اسب میپرسن چرا هر کس تورو میبینه سوارت میشه؟
اون اسب جواب نداد. سرشو انداخت پایین و هیچی نگفت.
میدونید چرا؟؟؟
چون اسبا نمیتونن حرف بزنن.
نه واقعا انتظار داشتین اسبها حرف هم بزنن؟:|

داستان تنها زیر بارون...
ما را در سایت داستان تنها زیر بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehjoon بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 15 مهر 1397 ساعت: 4:27

کی از بزرگترین حسرتام مال وقتیه که میرم خونه ی کسی واسش شیرینی خامه ای میبرم !
بعدش تا آخر مهمونی منتظر میشم بلکه یه تیکشو بیاره با چایی بخوریم ولی نمیاره لعنتی !

وموقعی ک شکلات میبریم مخصوصا از اون خوشگلا ک هیچوقت برا خودمون نخریدن

داستان تنها زیر بارون...
ما را در سایت داستان تنها زیر بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehjoon بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 15 مهر 1397 ساعت: 4:27

امان از دسته اين مانکناي جلويه مغازه هأ امروز دماغ يکيشون و گرفتم بهم گفت مرض داري ؟ نگو صاحب مغازه بود!! :|

داستان تنها زیر بارون...
ما را در سایت داستان تنها زیر بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehjoon بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 15 مهر 1397 ساعت: 4:27

یکی هم نداریم برامون یه آب انار بیاره بگه:
عزیزم خسته نباشی انقدر میخندونی :(

 

داستان تنها زیر بارون...
ما را در سایت داستان تنها زیر بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehjoon بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 15 مهر 1397 ساعت: 4:27

قدیما که فتوشاپ نبود آدما چقدر زشت بودن!!
نخند خودتم زشت بودی:)

 

داستان تنها زیر بارون...
ما را در سایت داستان تنها زیر بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehjoon بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 15 مهر 1397 ساعت: 4:27

آبروی حسین به کهکشان می ارزد ، یک موی حسین بر دو جهان می ارزد ،

 

گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست ، گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

داستان تنها زیر بارون...
ما را در سایت داستان تنها زیر بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehjoon بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 15 مهر 1397 ساعت: 4:27